کتاب تاملات اثر مارکوس اورلیوس

کتاب تاملات اثر مارکوس اورلیوس

۳ اسفند ۱۴۰۳
نویسنده: علیرضا زارعی
دیدگاه (۲)

گاهی ماه‌ها یا شاید هم سال‌ها با یک کتاب خاص مانوس می‌شویم و مطالعه‌ی آن را رها نمی‌کنیم. خواه آن اثر را بارها به پایان برسانیم و از نو بیاغازیم، خواه آن قدر آهسته پیش برویم که مطالعه و هضم و اتمام کتاب سالها به طول بینجامد.

معدود آثاری هستند که می‌توانند چنین نقشی را در زندگی من ایفا کنند. از آن جمله، کتاب تاملات، اثر مارکوس اورلیوس است.

گذشته از آرایی که  پس از دو هزار سال، ابطال علمیشان برای انسان مدرن بدیهی به نظر می‌رسد، در این کتاب ایده‌هایی جاودان برای نوع بشر مطرح شده است که هر گاه هر انسانی در هر کجای این کره‌ی خاکی با آن‌ها برخورد نماید، احساس می‌کند که در همین لحظه پیری حکیم به گفتگو با او نشسته و این اندرزها را برایش فراهم کرده است.

اما علاوه زنده بودن، نسخه‌ی کاغذی این کتاب برای من به نوعی عتیقه‌ی دو هزارساله نیز می‌ماند. گرچه چاپ کلماتش به حدود چهارسال قبل بازمی‌گردد و هم چنین جلد آن از مقوای سیاه بی‌کیفیتی ست که به هیچ عنوان ارزنده‌ی محتوای آن نیست، با این حال قدمت این ایده‌های باستانی جاودان چندان زیاد است که وقتی کتاب را به دست می‌گیرم، حس میکنم آن را در پستوهای کاخ های قدیمی رم، آن جا که پادشاه فیلسوف، مارکوس اورلیوس در حال قدم زدن بوده، یافته ام و با اندکی گردگیری، یک به یک واژگانش روبرویم به درخشش درمی‌آیند.

جالب است که چنین احساسی را نسبت به نوشته‌های قدمای اورلیوس، مانند افلاطون ندارم.

 

بله، این کتاب همدم چند ساله من است و معمولا آن را با خود به هرکجا که می‌روم، می‌برم.

 

نکته‌ی قابل توجه نقدهایی‌ست که به نسبت به فرهنگ رواقی‌گری مطرح شده است. به عنوان مثال بسیاری می‌پرسند:  “این فرهنگ که افراد را به لاک خویش فرو می‌برد و نسبت به جامعه و آشفتگی‌های آن با هدف تجربه‌ی آرامش بیشتر بی اعتنا می‌سازد، آیا می‌تواند واقعا انسان را خوشبخت‌تر کند؟ یا صرفا توهمی از آزادی خاطر و پذیرش طبیعت را آن‌گونه که هست برای او فراهم می‌آورد؟ آیا انسان واقعا می‌تواند به دور از اجتماع انسان بماند؟”

 

فکر می‌کنم آگاهی نسبت به این امر دقت ما را در نقد و پذیرش آرای حکمای این مکتب افزایش می‌دهد و اگر خوب بنگریم می‌توانیم در عین اجتماعی بودن فضای شخصی خاص خود را بیافرینیم که در آن با به کار گیری نقادانه‌ی ایده‌های رواقیون آرامش بیشتری را تجربه کنیم.

علی ای حال فرهنگ ما تناسب زیادی با ایده‌های رواقیون دارد. گوشه‌گیری و ریاضت‌کشی و درعین حال آسودگی از غم دنیا از جمله نقاط پررنگ تاریخ فلسفه و ادبیات این کشور است. خیام یکی از بارزترین این مثال‌هاست:

 

می نوش که عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و مل است و یاران سرمست

خوش باش دمی که زندگانی اینست

 

یا حافظ، که البته در ایده‌های خود عالم بالارا نیز لحاظ می‌کند:

 

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر

که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست

 

غمِ جهان مخور و پندِ من مَبَر از یاد

که این لطیفهٔ عشقم ز رهروی یادست

 

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای

که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست

 

مجو درستیِ عهد از جهانِ سست‌نهاد

که این عجوز، عروسِ هزار دامادست

 

دیدگاه ها (۲)

سجاد شاکری

۱۱ اسفند ۱۴۰۳

لذت بردم دوست خوبم

رضا

۱۱ فروردین ۱۴۰۴

سلام علیرضا
این کتاب مدت‌ها توی اتاقم خاک می‌خورد و چون بیشتر از سر “اشتیاق خریدن کتاب” خریده بودمش تا اینکه با آگاهی به سمتش برم، به کل فراموش شده بود. از اونجایی که برای من خواندن و درک متون اصیل فلسفه سخته، کتاب‌هایی مثل همین کتاب تاملات و یا گفتار‌های اپیکتتوس که از همین مکتب هست، مسیر آشنایی من با این کتاب و مکتب رواقی گری از طریق:
آقای Donald J. Robertson
و کتابش
How to Think Like a Roman Emperor
بود. اقای رابرتسون محیط زندگی و مشکلاتی که مارکوس اورلیوس موقع نوشتن این تاملات داشته رو به عنوان زمینه توضیح میده که باعث میشه آموزه‌های کتاب برای کسی که فلسفه خوان قهاری نیست همچین ملموس‌تر بشه.
همچنین ایشون روانپزشک بالینی هست و به ارتباط هر کدوم از نکات این کتاب و تکنیک های روان درمانی مدرن که ریشه در این نکات دارند اشاره میکنه که خیلی جالبه.
همونطور که اشاره کردی نقد‌هایی که به این مکتب میشه مهمه و اشتباه فهمیدن این نکات و شاید ناخوداگاه به ورژن اشتباهشون عمل کردن میتونه زندگی فرد رو به جای اینکه غنی تر کنه به سمت پوچی گری و انفعال ببره. (پوچی گری هم خودش مکتب محترمیه البته ولی انفعال پیش من اصلا اوکی نیست.)
کژ‌فهمی و ناقص فهمیدن توی هر زمینه ای بده توی فلسفه هم میتونه نتایج فاجعه باری داشته باشه و کیفیت زندگی فرد رو پایین بیاره.
بنظرم برای درک بهتر این مکتب بهتره هم نظر منتقدین و هم پیروانش رو مطالعه کرد. که اگر کسی قراره این مکتب رو بررسی تقریبا هر کتابی رو که برداره قسمتی از اون کتاب به این موضوع پرداخته.
می‌خواستم برای این دعوای بین منتقدین و پیروان رواقی‌گری یه نمونه رفرنس بیارم اما به نظرم رسید کار بهتر اینه که عمیق تر به موضوع کژفهمی و درک اشتباه از فلسفه بپردازم و شاید بتونم خوانندگان وبسایت رو نسبت به این موضوع حساس‌تر کنم.
مقاله ای رو پیدا کردم که به بررسی اثرات اشتباه فهمیدن اصول رواقی گری روی زندگی (سلامت) افراد می پردازه. توصیه میکنم نگاهی بهش داشته باشید.
https://www.researchgate.net/publication/362659377_Misunderstood_Stoicism_The_negative_Association_Between_Stoic_Ideology_and_well-Being

نوشتن دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *